منصورخان اينا فردا ميشينن، تيمسار و فرنگيس خانمم كه روز اول نشسته بودن، هوشنگ و مري و سيروسخان اينام كه روز سوم ميشينن، سوريجونم كه گفته هر كي ميخواد تا قبل از پنجم بيادش، بياد، چون بعدش دكتر داره واسه سمينار ميره سوئد، ناصر و فري هم گفتن شمالن، عمه مهري و عمو سعيد اينام كه با هم قهرن و هر دو چهارم نشستن ..... ...... .... .... .... ....... . .... .. شيشم .. ... ....... هفتم .... ... .... هشتم... . ...... . ... نهم .. ... دهم ... . .. . .يازدهم . . . .. دوازدهم. .... .. ..سيزده بدر(!!) ..... .. ... خلاصه مهرداد و فرنوشم كه گفتن بالاخره ما يه روز تو هفتهي دوم ميشينيم، بقيه برو بچسم كه ميخوان وايسن كلاً.
منم همينجا، از همين الان تا هر وقت عشقم بكشه همين شكلي ميشينم، حالا خود داني.
توضيح :عكاس اون عكسه كه تو مونيتوره اون يكي روزبهه كه الان ذوقمرگ دوربينشه
.
Original Post: Saturday March 22, 2008 - 03:15am IRST
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر