۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

زماني براي نمردن

وقتي نوشته‌ها مي‌رقصند و وقتي همه بازيگران اين صحنه خاموشند و وقتي تلاش توست كه نفس را به كالبدي بي جان مي‌دمد، آن زمان زماني براي من است؛ زماني براي نمردن.

وقتي مغازله الفاظ بي انتهاست، دست تو بر پيكر تبدار يك شب زده، مسيحايي ديگر است و آن زمان، زماني است شايسته‌ي زندگي كردن.

دوست ازلي من ...

چپ چپ نگا نكنين! مگه چيه؟ منم بلدم از اين حرفا خب!

Original Post: Saturday January 6, 2007 - 03:12am IRST

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر