بيايد مزخرف بگيم. مثل هميشه، دور هم بشينيم و فيلسوف درونمون رو كه از فرط پاچهورماليدگي مثل حرومزادههاي توي مجامع هنري شده، ول بديم توي جمع. بيايد بگيم ماييم كه بلديم.
بيايد مزخرف بگيم، مثل اون روزايي كه توي لغلغهي اظهار كمال تو دل هم واميپيچيديم و احسنت و بهبه بلندبلند متظاهرانه نسيه و نفرين و لعنت تو دلي حسدآلود نقد حواله هم ميكرديم.
بيايد مزخرف بگيم. ايميلاي صدتا يه غاز براي هم فوروارد كنيم از فرندشيپ و لاو و كايندنس. بيايد خوشمزگي كنيم و دوستاي كيف و حال و غريبههاي روز گير و گرفتاري بمونيم.
بيايد فراموش كنيم كه دفه آخر كه تو چشم يكي خواهش رو خونديم، خودمونو زديم به كوري و دفه بعد كه صداش رو شنيديم كر شديم.
بيايد مزخرف بگيم. از روزايي كه هرگز نميان و از شبايي كه فشاراتمون زده بود بالا، همون شبايي كه به هيچچيز و هيچ كس رحم نميكرديم و بيمقدارترين چيز آبروي ديگران بود.
بيايد مزخرف بگيم. بگيم كه اصلاً نميدونيم چرا اينجوري شد. خودمونو بزنيم به كوچه عليچپ. بگيم اول اون چپ چپ نگاه كرد و بعد من زندگيش رو نابود كردم.
ولي دست آخر بيايد يه بار هم كه شده نفس نكشيم از شرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر