۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

امكان‌سنجي

بابام هميشه بهم مي‌گفت «تو چرا هيچيت به آدميزاد نرفته؟»
از اون موقع (آخرين بارش فك كنم يه چيزي حدود بيست و پنج شيش سال پيش بود) هر چي بيشتر مي‌گذره بيشتر معني حرفشو مي‌فهمم. راست مي‌گفت خدابيامرز.

گاهي‌َم مي‌گفت «بس كه همه‌چي‌ت خركيه!» اينم راست مي‌گفت. يعني واقعني ها!
خلاصه منظور اينكه حتماً يه ربطايي هست بين «خركي بودن همه چيز» و «به آدميزاد نرفتن هيچ چيز».ديگه همينجوري داشتم با خودم فكر مي‌كردم و ياد ابوي رو گرامي مي‌داشتم كه اينا يادم اومد.
و البته كه اينا رو به عنوان تعريف و كمپليمان ولي به نشونه‌ي غافلگيري و موقع تحير از يه كاري كه من كرده بودم و نبايد مي‌كردم مي‌گفت و منم خركيف مي‌شدم و لبخندي از سر رضايت عميق غيرآدميزادي مي‌زدم.


بابا جان ممنونم.

پ.ن.
باور بفرماييد اصلاً منظور بدي در اين مطلب نيست و دارم به اين فقط به چشم يه قابليت نگاه مي‌كنم. بعله!

۴ نظر:

  1. هان سر دلم مونده بود بگم که: حالا انقده ینی بی کاری که بیشینی مچ دماغ اسمایلی منو بگیری؟ :-)
    تازه کجاشو دیدی؟ از اینا ام بلدم:
    :------)
    :-->)
    :-----.)
    :-[)

    پاسخحذف
  2. :)))
    خب حالا كه اينطور شد منم دماغاي مدل جديد ميذارم برات مث اين:
    :=)

    يا اين:
    :#)
    (اين بالايي اندماغش آويزونه اييي)

    يا حتي اين:
    :^>
    اين شكل خودمه بعداًمي‌فهمي :-)

    پاسخحذف