در گورستان روياهايم قدم ميزنم. براي هر كدام يك فاتحه ميخوانم. سنگنوشتههاي هر كدام را با دقت مرور ميكنم: تاريخ تولد، نام، شرح، تاريخ وفات؛ يكي تازهتر، يكي كهنهتر. درختهاي كج و معوجي در سر تا سر گورستان روييدهاند. آنها به سرما و گرما بيحساند و شايد فقط در منتها درجه، از سر ترس يا از سر احساس وظيفه، به سويي كج شدهاند.
زمين اين گورستان را با بتن پوشاندهاند و رويش را خاك نرم ريختهاند، در همين حد كه جاي پايت روي آنها باقي بماند.
كلاغهاي اينجا را دوست دارم. آوازشان اگرچه زمخت و گوشخراش است، ولي صراحت دارد؛ قرار نيست حالت را بهتر كند، قرار هم نيست آن را بدتر كند و همه چيز را همانطور كه هست وصف ميكند: تلخ و سرد و صريح.
گورها با فاصلههاي زياد از هم، طوري قرار گرفتهاند كه وقتي از بالاي هر كدام قدمزنان به سمت ديگري ميروي فرصت كافي هست كه به درختها نگاه كني و قارقار كلاغها را كه تك و توك از سر درختي بلند ميشوند و روي درختي ديگر مينشينند، بشنوي. انگار كه ميخواهند نشانت دهند كه نوبت سركشي به كدامست و تو هم ميروي تا ميرسي: تاريخ تولد، نام، شرح، تاريخ وفات.
هوا سرد است. سرماي گورستان را دوست دارم، چون ميتواني با لذت هرچه تمامتر سيگارت را بكشي و دودش را كه با بخار دهانت يكي شده در حجمي عظيم به بيرون فوت كني.
اينجا آرامم ميكند. مطمئنم ميكند كه جايي هست كه ميشود عين واقعيت را صريح و بيپرده ديد، شنيد، نپرسيد و رفت.
هيچ وقت دوست ندارم سر خاك گل ببرم.
زمين اين گورستان را با بتن پوشاندهاند و رويش را خاك نرم ريختهاند، در همين حد كه جاي پايت روي آنها باقي بماند.
كلاغهاي اينجا را دوست دارم. آوازشان اگرچه زمخت و گوشخراش است، ولي صراحت دارد؛ قرار نيست حالت را بهتر كند، قرار هم نيست آن را بدتر كند و همه چيز را همانطور كه هست وصف ميكند: تلخ و سرد و صريح.
گورها با فاصلههاي زياد از هم، طوري قرار گرفتهاند كه وقتي از بالاي هر كدام قدمزنان به سمت ديگري ميروي فرصت كافي هست كه به درختها نگاه كني و قارقار كلاغها را كه تك و توك از سر درختي بلند ميشوند و روي درختي ديگر مينشينند، بشنوي. انگار كه ميخواهند نشانت دهند كه نوبت سركشي به كدامست و تو هم ميروي تا ميرسي: تاريخ تولد، نام، شرح، تاريخ وفات.
هوا سرد است. سرماي گورستان را دوست دارم، چون ميتواني با لذت هرچه تمامتر سيگارت را بكشي و دودش را كه با بخار دهانت يكي شده در حجمي عظيم به بيرون فوت كني.
اينجا آرامم ميكند. مطمئنم ميكند كه جايي هست كه ميشود عين واقعيت را صريح و بيپرده ديد، شنيد، نپرسيد و رفت.
هيچ وقت دوست ندارم سر خاك گل ببرم.
عالی :)
پاسخحذفسر خاک و گل... مسئلتنه قضبه
پاسخحذف--
فی
امير :)
پاسخحذففي يعني چي مسئلتنه؟ :)