يك- ميدانم باورش سخت است. راستش را بخواهي خودم هم سخت باورم ميشود، ولي نه اين كه خودم هستم، چارهاي ندارم جز باور كردن.
چه چيز را؟ نميداني؟ همين حس آشنا را ميگويم. همين كه توي سينهات ميپيچد و شرم را ميخشكاند و ترس را ميميراند.
همين جسارتي كه رامت ميكند؛ همين آرامشي كه به وجد ميآوردت و همين وجدي كه ناآرامت ميكند.
دو- وقتي زمان ميگذرد، كودكانههايت محتاطتر ميشوند، ولي واقعيت آن است كه از بس كودكانهاند احتياط را دور ميزنند.
صدايت ميزنند تا همبازيات كنند، تا هميشه.
سه- ديوانه شدهام.
ميخواهم و ميخواهم و ميخواهم و نميخواهم و باز ميخواهم.
آن نميخواهم هم، فكر ميكنم براي تنوع خودش را جا ميكند، كه ميخواهمها، مجالي براي رفع خستگي و دليلي براي تكرار پيدا كنند.
پاورقي- سهگانهي يك حلزون شايد روزي تمام شود، ولي تا هست نميتواند هميشگي نباشد.
چه چيز را؟ نميداني؟ همين حس آشنا را ميگويم. همين كه توي سينهات ميپيچد و شرم را ميخشكاند و ترس را ميميراند.
همين جسارتي كه رامت ميكند؛ همين آرامشي كه به وجد ميآوردت و همين وجدي كه ناآرامت ميكند.
دو- وقتي زمان ميگذرد، كودكانههايت محتاطتر ميشوند، ولي واقعيت آن است كه از بس كودكانهاند احتياط را دور ميزنند.
صدايت ميزنند تا همبازيات كنند، تا هميشه.
سه- ديوانه شدهام.
ميخواهم و ميخواهم و ميخواهم و نميخواهم و باز ميخواهم.
آن نميخواهم هم، فكر ميكنم براي تنوع خودش را جا ميكند، كه ميخواهمها، مجالي براي رفع خستگي و دليلي براي تكرار پيدا كنند.
پاورقي- سهگانهي يك حلزون شايد روزي تمام شود، ولي تا هست نميتواند هميشگي نباشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر