۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

كتابخواني يك بيگانه

اين كتاب را كه هر روز همه جا و همه كس تبليغ مي‌كردند كه خيلي مفيد و موثر است در همه‌ي جهات، رفتم و خريدم و سر صبر ولي با اشتياق روي مبل راحتي خانه بازش كردم به خواندن كه همان اول ديدم شروع كرده «انسان موجودي است ...» در جا و به سرعت بستمش و شوتش كردم از پنجره توي خيابان! راستش اصلاً برايم جالب نيست بدانم انسان چه جور موجودي است، يعني اصولاً هيچ اهميتي ندارد.

۲ نظر: