يه وقتايي ميرسه كه ميبيني بايد بشيني عقب و تكيه بدي و نگاه كني.
يا حتي اگه لازم باشه چشات رو هم ببندي و يه كم بخوابي.
بعد كه پاشدي يه كم فراموش كني چي ديدي و چي شنيدي.
بعدش بلند شي و بزني بيرون وسط خيابون، وسط آدما، جاييكه فرقي نميكنه كي چيه و كيه و از كجا مياد و كجا ميره.
بايس خودتو گم كني.
برا يه مدت هيچكسي رو نشناسي و هيچكس نشناسدت.
و بري و بري و بري تا تمام سمّ توي ذهنت كه از موندگي و فاسد شدن شناختههاي تلنبار شدهت مياد، كم كم از تو چشات و گوشات بريزه تو جوب كنار خيابون؛ صداي قدمات تنها چيزي باشن كه ميشنوي و رجرجاي گريزونِ آجراي كنار دستِ پيادهروها تنها چيزي بشن كه ميبيني و حداكثر ريتم سايههاي عبوري آدما رو، كه هركدوم اسير هزارتا قصه و حكايت خودشونن، با ريتم پاهات ميزون كني، تا قصهت رو، كه الان ديگه عادتت شده، لابلاي قصههاشون جا بزني و از شرش خلاص بشي.
بعد اونقدر خيابون به خيابون دور بزني تا رمقي برات نمونه. كوفته بشي و باز بري، له بشي و باز بري.
و اين كار رو هر روز و هرروز تكرار كني تا يادت بره كه تا اون موقع چي بوده و چي نبوده و فقط و فقط و فقط خودتو يادت بمونه و خودت و خودت.
بعدش ميتوني برگردي و يه قصهي نو بنويسي. يه جوري كه بقيهم حتي يادشون نياد قصهي قبليت چي بوده.
حالا شل كن، ول كن، وا بده، رها كن، ببند، برو
برو
برو
برو
برو
.....
يا حتي اگه لازم باشه چشات رو هم ببندي و يه كم بخوابي.
بعد كه پاشدي يه كم فراموش كني چي ديدي و چي شنيدي.
بعدش بلند شي و بزني بيرون وسط خيابون، وسط آدما، جاييكه فرقي نميكنه كي چيه و كيه و از كجا مياد و كجا ميره.
بايس خودتو گم كني.
برا يه مدت هيچكسي رو نشناسي و هيچكس نشناسدت.
و بري و بري و بري تا تمام سمّ توي ذهنت كه از موندگي و فاسد شدن شناختههاي تلنبار شدهت مياد، كم كم از تو چشات و گوشات بريزه تو جوب كنار خيابون؛ صداي قدمات تنها چيزي باشن كه ميشنوي و رجرجاي گريزونِ آجراي كنار دستِ پيادهروها تنها چيزي بشن كه ميبيني و حداكثر ريتم سايههاي عبوري آدما رو، كه هركدوم اسير هزارتا قصه و حكايت خودشونن، با ريتم پاهات ميزون كني، تا قصهت رو، كه الان ديگه عادتت شده، لابلاي قصههاشون جا بزني و از شرش خلاص بشي.
بعد اونقدر خيابون به خيابون دور بزني تا رمقي برات نمونه. كوفته بشي و باز بري، له بشي و باز بري.
و اين كار رو هر روز و هرروز تكرار كني تا يادت بره كه تا اون موقع چي بوده و چي نبوده و فقط و فقط و فقط خودتو يادت بمونه و خودت و خودت.
بعدش ميتوني برگردي و يه قصهي نو بنويسي. يه جوري كه بقيهم حتي يادشون نياد قصهي قبليت چي بوده.
حالا شل كن، ول كن، وا بده، رها كن، ببند، برو
برو
برو
برو
برو
.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر