روزي روزگاري فلان مرض واگيردار در فلان سرزمين شيوع پيدا كرد و بسياري در اثر آن كشته شدند. يكي از نوجواناني كه در اين سرزمين ميزيست فلان كسانش را از دست داد و بسيار اندوهگين شد. اين اتفاق تاثير عاطفي شديدي روي او گذاشت به نحوي كه مصمم شد با اين بيماري مقابله كند. براي اين منظور شروع كرد به تحقيق در باب اينكه بيماري چيست و چگونه بوجود ميآيد و در اين راه علوم و اطلاعاتي را كه ممكن بود به او كمك كنند گردآوري و مطالعه كرد و بخشهايي را پذيرفت و بخشهايي را با تحقيقات و استنتاجات خود جايگزين كرد و آنها را هم آنقدر آزمود تا سرانجام راه مقابله با آن بيماري را كشف كرد و بيماران فراواني را از مرگ نجات داد. سپس دانستهها و دستآوردهاي خود را به ديگران اعلام كرد و همۀ جهان از اين كار او فايده بردند.
توضيح واضحات 1: در متون موجود در تحقيقات علمي كه از او به جا ماند هيچ نثر مسجع و شعر و رنجنامه يا پوستر و اعلاميهاي يافت نشد و تاثير رنجي كه در كودكي بواسطۀ از دست دادن عزيزانش برده بود، همانا كار دقيق و منظم و منطقي و علمي در راستاي غلبه و ريشهكني همان «فلان بيماري» و برخي بيماريهاي مرتبط بود.
توضيح واضحات 2: هرگز در هنگام درمان بيماران از باب يادآوري دردهاي گذشته، حال و آيندۀ آنها دكلمههاي حزين نكرد و شيون و فغان سر نداد، و اگرچه طبع و سواد ادبي و ذوق موسيقي و صداي بسيار خوبي داشت، ترانهاي نسرود و بر بستر بيماري هم سرودي نخواند، بلكه صرفاً با تمام وجود تلاش كرد هر بيمار را درمان كند.
توضيح كمتر واضحات1: رمالها، جنگيرها، جادوگرها، خالهخانباجيها، داشمشديها و دعانويسها هرگز از كار او تمجيد و تشكر نكردند و همواره با نكوهش و تحقير او و كارهايش سعي كردند بخشي از مردم را همچنان در اطراف خود نگه دارند.
توضيح كمتر واضحات 2: الزاماً همۀ بيماريها با دستاوردهاي او درمان نميشد و بخشي از مردم نيز همچنان بخاطر عدم رعايت مسائل بهداشتي، عدم رسيدگي به موقع به بيماري يا كشف نشده بودن علاج بيماري جان ميسپردند. بخشي از همين مردم، همداستان با جنگيرها و رمالها و جادوگرها و دعانويسها او را يك شياد/ بيعرضه/ ترسو/ … ميدانستند و كماكان در زمان بروز بيماري به جاي جستجوي علاج، به فغان وفحش و نفرين زمين و آسمان و در بهترين حالت رجوع به جنگير و رمال و غيره ميپرداختند.
توضيح غيرواضحات: همچنان و تحت هر شرايط وقتي با مردم در حالت عادي روبرو ميشدي، متفقالقول در فوايد علم و سواد و تخصص داد سخن ميدادند.
توضيح همينجوري: قصه ما به سر رسيد. (رسيد؟)
توضيح واضحات 1: در متون موجود در تحقيقات علمي كه از او به جا ماند هيچ نثر مسجع و شعر و رنجنامه يا پوستر و اعلاميهاي يافت نشد و تاثير رنجي كه در كودكي بواسطۀ از دست دادن عزيزانش برده بود، همانا كار دقيق و منظم و منطقي و علمي در راستاي غلبه و ريشهكني همان «فلان بيماري» و برخي بيماريهاي مرتبط بود.
توضيح واضحات 2: هرگز در هنگام درمان بيماران از باب يادآوري دردهاي گذشته، حال و آيندۀ آنها دكلمههاي حزين نكرد و شيون و فغان سر نداد، و اگرچه طبع و سواد ادبي و ذوق موسيقي و صداي بسيار خوبي داشت، ترانهاي نسرود و بر بستر بيماري هم سرودي نخواند، بلكه صرفاً با تمام وجود تلاش كرد هر بيمار را درمان كند.
توضيح كمتر واضحات1: رمالها، جنگيرها، جادوگرها، خالهخانباجيها، داشمشديها و دعانويسها هرگز از كار او تمجيد و تشكر نكردند و همواره با نكوهش و تحقير او و كارهايش سعي كردند بخشي از مردم را همچنان در اطراف خود نگه دارند.
توضيح كمتر واضحات 2: الزاماً همۀ بيماريها با دستاوردهاي او درمان نميشد و بخشي از مردم نيز همچنان بخاطر عدم رعايت مسائل بهداشتي، عدم رسيدگي به موقع به بيماري يا كشف نشده بودن علاج بيماري جان ميسپردند. بخشي از همين مردم، همداستان با جنگيرها و رمالها و جادوگرها و دعانويسها او را يك شياد/ بيعرضه/ ترسو/ … ميدانستند و كماكان در زمان بروز بيماري به جاي جستجوي علاج، به فغان وفحش و نفرين زمين و آسمان و در بهترين حالت رجوع به جنگير و رمال و غيره ميپرداختند.
توضيح غيرواضحات: همچنان و تحت هر شرايط وقتي با مردم در حالت عادي روبرو ميشدي، متفقالقول در فوايد علم و سواد و تخصص داد سخن ميدادند.
توضيح همينجوري: قصه ما به سر رسيد. (رسيد؟)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر