گاهي بايد تغيير داد همه چيزو.
بايد همهش رو ريخت بهم و خونه تكوني و گردگيري كرد. ولي بعضي چيزا هست كه
لك يا چركمرد شده. بايد ريختشون دور و يكي ديگه جاش گذاشت. من لباساي
كهنهمو همينكارو ميكنم. ولي بعضي از اين چيزا اونقدر برا خودشون تر و
تازه بودهن كه با وجود لك يا چركمردگي دلت نمياد حالا حالاها دورشون
بندازي. ميذاريشون يه گوشه باشن تا شايد بلكه يه وقتي يه راهي پيدا شه كه
بشه پاكشون كرد. ولي از هزارتا يكيشو ممكنه
واقعاً راهي براش پيدا كني، و معمولاً اونقده اون گوشه ميمونن تا يه روز
بعد سالها مياي نگاشون ميكني و يه لبخندي به سادهدلي قبلناي خودت ميزني و
اونا رو هم بالاخره ميندازي برن.
ولي بازم دفهي بعد همين آش و همين كاسه.
من كاري ندارم آدميزاد چه شكلي بوجود اومده، ولي قطعاً هنوز خيلي كار داره تا يه چيز درست و درمون و صحيح و سالمي ازش در بياد.
ولي بازم دفهي بعد همين آش و همين كاسه.
من كاري ندارم آدميزاد چه شكلي بوجود اومده، ولي قطعاً هنوز خيلي كار داره تا يه چيز درست و درمون و صحيح و سالمي ازش در بياد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر