۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

غريبه‌اي در تارتيخ

دور دور دور خيلي دور
يه جايي نزديك مريخ يا نه، نزديك آندرومد
يه نفر رد شد با كلاه پشمي و چشماي آلبالويي
كه دستاشو كرده بود تو جيباي كفشش  و داشت با كونش سوت مي‌زد.

دور دور دور نزديك آندرومد
مرد كلا پشمي، سرش آويزون، دمش دور گردنش مي‌رفت كه خچامير خام بخره
و همينطور كه با كونش سوت مي‌زد داشت فكر مي‌كرد كه خچامير رو اگه با شاندام درست كنه خيلي بهتره.

دور دور دور خيلي دور نزديك آندرومد بعد از گورسيد سياره مرنين شهر تارتيخ يا نه شايدم گومبيخ، خيابون چلّم شمالغربي، طبقه‌ي چهارم، واحد 5ميليون و 11، مرد كلا پشمي داشت خواب مي‌ديد كه با چشاي آلبالوييش داره يه ميكس خچامير و شاندام معركه رو لف لف ميده تو دوماغش.

يه جايي نزديك آندرومد يود فك كنم آره، خيلي دور
يه مرد كلا پشمي با دوماغ پر از ميكس خچامير و شاندام كه نمي‌تونست به من سلام كنه، همينطور كه داشت با كونش سوت مي‌زد و دستاش تو جيباي كفشش بود، چشماي آلبالوييش رو كرد اونور و رفت.

من از اون روز ديگه نديدمش ولي گاه و بيگاه صداي سوتش مياد و من مجسمش مي‌كنم كه داره چشماي آلبالوييش رو كه خچاميرو شاندام دوماغيده بهش چسبيده، به ديواراي طبقه‌ي اول خيابون چلّم شمالغربي مي‌مالدشون كه شايد بيدار شه.

الان شما فكر مي‌كنين كه من دارم دري‌وري مي‌گم.
ولي يه جايي دور دور دور خيلي دور نزديك آندرومد
يه نفر داره خواب مي‌بينه كه من دارم با يه قيافه و رفتار دري‌وري واقعيت رو مي‌گم.

۴ نظر:

  1. امیدوارم اینجا ادامه بدی... فکر کنم یه جورایی داره نیازش حس می شه که باز مثل گذشته 360ی بنویسیم و بخونیم

    پاسخحذف
  2. ببین من خیلی سعی کردم که جهت براندازی فرهنگ لایک و احیای فرهنگ کامنت گذاری، این بالا ننویسم لایک، بعد تو پامیشی میای اونجا اون حرکتو انجام می دی؟ :-) غباهط داره خب! :-)

    پاسخحذف