بهانه ميكنم سكوتت برخورنده است.
جواب ميدهي كه حرفهايت مزخرف است.
ميبيني؟
وقتهاي بد،
من از سكوتت ديوانه ميشوم،
تو از حرف زدنم.
چاره ندارند،
بايد بيايند و بروند.
ولي هر وقتِ بد،
تو را نميدانم اما من
ميترسم.
ميخواهم بروم يك جا قايم بشوم،
همانجا خوابم ببرد،
توي خواب گپ بزنيم آنقدر،
حرف و سكوت به سلامتيِ هم بزنند آنقدر،
كه وقت بگذرد و بد ديوانه شود.
حرف و سكوت به سلامتيِ هم بزنند آنقدر،
كه وقت بگذرد و بد ديوانه شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر