دلم نميخواد هيچي بنويسم. اصلاً حس نوشتنم نمياد. مهمم نيست زياد. ميخوام يه مدت تعطيلش كنم برم دنبال يه كار ديگه. مثلاً ... چهميدونم هرچي! امشب يه پست هوا كرده بودم كه دوباره كشيدمش پايين. وقتي مينوشتمش خيلي بنظرم جذاب بود. وقتي پستش كردم، همچين بنظرم يه هوا وارفت. يه ساعت بعد كه خوندمش گفتم حالا اين يه دفه بذار معمولي باشه. دفه آخري، هرچي فكر كردم نفهميدم چرا همچين چرتي رو اصلاً فك كردم بايد پستش كنم.
خلاصه اين توضيحو ديدم لازمه بدم كه براي اون يه دوستي كه كامنت گذاشته بود، سوء تفاهم پيش نياد.
به هر حال برم ببينم چمه يخورده. اگه فهميدم ميام ميگم.
خلاصه اين توضيحو ديدم لازمه بدم كه براي اون يه دوستي كه كامنت گذاشته بود، سوء تفاهم پيش نياد.
به هر حال برم ببينم چمه يخورده. اگه فهميدم ميام ميگم.
هنو نفهميدی؟
پاسخحذفاینکه حس نوشتنت نمیاد خب منطقی به نظر می رسه. پیش آمده پیش میاد، ولی اینکه پست هوا کنی بعد بزنی بپکونی جای همون برم ببینم چمه رو واقعا داره. نمیدونم شده که گاهی آدم توقعش از خودش میره بالا و خیلی کمال گرا میشه! به نظرم دقیقا همین وقتاست که آدم باید بگی گور باباش! هرچی شد، شد.والا
پاسخحذفبعدشم دل مخاطب میسوزونی؟ آره؟حالا واستا
;)
;
اگه یه پست درست و حسابی تا حالا آپ کرده باشی همینه
پاسخحذفخدا رو شكر بالاخره اونقدر سعي كردم تا حسيين غفاريم راضي شد ازم
پاسخحذفهه!من اینو تازه الان دیدم که اینجاهم یکیش هست.نفهمیدم اونجا چی چی میگفتی که کامنتاتون رو اونور هم میشد بذارین و اینا!چقدر خوبه وقتی این مشکلات مهم بشریت حل میشه هی!
پاسخحذف